عکاس حرفهای اغلب به عنوان مثالی از یک عکاس خوب یاد میشود. در حالی که معمولا این مورد صدق میکند، گاهی اوقات عکاسان طرفدار کسب وکار هستند، اما بیایید فرض کنیم که این مزایا برای عکاسان آماتورها بهتر هستند، اگرچه همیشه دقیق نیستند. چرا یک عکاس حرفهای عکسهای بدتری از یک آماتور میگیرد؟
همه ما قبلا این را دیدهایم. گاهی اوقات ما حتی آن را در یک شخص میبینیم کار حرفهای آنها مطلوب و غیر الهامبخش است در حالی که کار شخصی آنها خیرهکننده است. کلید موضوع این است، یک متخصص برای عکاسی از هر چیزی که مشتری میخواهد، آماده میشود. از ساختمانهای اداری بتونی گرفته تا قطعات ماشین پر از لک، این تکالیف به ندرت موضوعات واقعا زیبایی را تجربه میکنند و حتی زمانی که یک سوژه خوب وجود دارد، یک فرصت برای ارائه تصاویر ایجاد می کند، که میتواند پتانسیل خلاقانه سوژه را کاهش دهد و عکسهای “ایمن” را که مشتری را خوشحال میکند، خلق کند. عکاسان آماتور چنین محدودیتهایی ندارند. هیچکس به بالای شانه آنها نگاه نمیکند و آنها را از امتحان کردن ترکیببندیهای پر دردسر منع نمیکند، و هیچکس به آنها نمیگوید که از سوژههای کسلکننده عکس بگیرند. آماتورها تنها چیزی را که باعث علاقه آنها میشود، به تصویر میکشند، و اغلب این باعث میشود تصویر فوقالعادهای از آن پیدا شود.
این را به خاطر داشته باشید زمانی که همه چیز ناعادلانه به نظر میرسد. وقتی که تصویر زیبای شما در کنار عکس فوری یک فرد دیگر مورد توجه قرار نمیگیرد، تکنیک ها خیلی مهم نیستند، اما سوژه بسیار مهم است. جیم ریچاردسون می گوید: ” اگر شما میخواهید یک عکاس خوب باشید، جلوی سوژهای جالبتری عکس بگیرید.”